کد خبر: 186121419
تاریخ انتشار: شنبه 09 تير 1397
خانه » سایت های خبری » 598 » نقد و حمایت از دولت چطور قابل جمع است؟
نسخه چاپی
ارسال به دوستان

به طور آشکار موقعیت سیاسی- اجتماعی حسن روحانی بعد از سخنرانی چهارشنبه ششم تیر با قبل از آن متفاوت است، دعوت به وحدت سیاسی با اشاره تلویحی به شکست ایده همگرایی با غرب و تاکید بر لزوم برخی تغییرات در بدنه دولت برای تغییر در شرایط اقتصادی دو نکته کانونی سخنان رئیس جمهور است که زمینه را برای برخی دگردیسی های سیاسی در فضا آماده می کند.

به گزارش چی 24 به نقل از 598:

صف‌بندی منتقدان و مدافعان روحانی در سه سال باقی‌مانده از دولت هر چند از شرایط جدید دولت اثر می‌گیرد، اما نمی‌توان آن را جدا از خط‌کشی‌های سابق سیاسی هم تفسیر کرد. اگر با متغیری به نام دولت روحانی، گروه‌های سیاسی را حد‌فاصل دوطیف منتقدان حداکثری و موافقان حداکثری تقسیم کنیم، قطعا ایده دولت برای اداره کشور که صریحا توسط جناب روحانی در تبلیغات انتخاباتی سال 92 طرح می‌شد نقش مهمی در این صف‌آرایی بازی می‌کند.

حسن روحانی در انتخابات 92 با یک ساده‌سازی حرفه‌ای عرصه سیاسی کشور را در فهم از مساله توسعه به دو بخش تقسیم کرد؛ بخشی که می‌خواهند و می‌توانند با همگرایی با غرب بر همه مشکلات فائق بیایند و دسته‌ای که مخالف این ایده هستند.

 اگر از زمینه‌های اجتماعی و عوامل سیاسی و غیر‌سیاسی که در آن برهه زمانی به پیشبرد این دوگانه‌سازی ناقص و ناکارآمد کمک کرد بگذریم، حالا و در سال پنجم دولت‌داری روحانی فرصت مناسبی است که با انباشتی از تجربه میزان کارایی این ایده محک بخورد، قبلا در یادداشتی به‌عنوان مدد به روحانی در شرایط پسا‌پرواز دلار به شکل مبسوطی گفته بودیم که حتی در شرایط شکست ایده دولت هم باید به دولت کمک کرد-حتی اگر دولت در مواجهه با یک یادداشت کوتاه و مشفقانه دیگر با ترش‌رویی و اعمال فشار برخورد کند-اما شاید این سوال پیش بیاید حالا که می‌توان گفت ایده مرکزی که در این سال‌ها تبلیغ می‌شد شکست خورده، آیا زمان مناسبی برای طرح موضوع کمک به دولت است؟ آیا این یک تعارف سیاسی نیست؟ اجمالا باید گفت کسانی که ایده کمک به دولت را سیاسی می‌خوانند احتمالا ذهنیت‌شان متاثر از رفتار گروه‌های سیاسی است و روزی موافق این ایده بود‌ه‌اند و حالا به جرگه منتقدان پیوسته‌اند.

اما برای پاسخ تفصیلی‌تر به سوال بالا باید نسبت هر جریان و گروه سیاسی را با دولت روحانی و ایده دولت در سال 92 و وضعیت کنونی آنها بازخوانی کرد؛ بدون‌شک همه کسانی که با ایده دولت در سال 92 و بعد از آن موافقت داشتند از‌ انگیزه یکسانی برای این موافقت برخوردار نبودند و به تعبیری هر کدام از ظن خود همراهی و هم‌سویی‌ای ابراز می‌کردند که در میان موافقان حداقل سه لایه فکری، سیاسی وجود داشت.

در لایه اول موافقت با ایده جریانی دانشگاهی با محوریت دکتر سریع‌القلم وجود دارد که سال‌ها در فضای آکادمیک قرائتی خاص از توسعه را طرح و ترویج می‌کند، در پارادایم فکری این جریان که مبتنی‌بر نوعی پوزیتیویسم حاد است تعریف از «توسعه» به تجربه‌ توسعه در جهان محدود است، این تلقی از نحوه توسعه‌یافتگی با خود پیامدها و اولویت‌گذاری‌هایی دارد. از مهم‌ترین پیامدهای آن این است که روابط خارجی با کشورهای غربی اولویت نخست ماست، چراکه آنها جهان توسعه‌یافته‌اند و توسعه تنها از طریق ارتباط و تعامل مثبت با جهان توسعه‌یافته امکان‌پذیر است، این پارادایم فکری متناسب با پوزیتیویسم همان‌گونه که روزی گره‌زدن برجام با آب خوردن را تجویز می‌کرد امروز و در شرایط سخت آشکار شدن شکست ایده به‌راحتی همان آب خوردن پای خود را پس می‌کشد و با همان مبنای تجربه‌گرایی می‌گوید از اول توقعات دولت از برجام اشتباه بوده و تیم دیپلماسی دولت متوهم است و...

لایه دوم بخشی از بدنه سیاسی اصلاح‌طلب رادیکال هستند که در سال 92 و در حالی که با توجه به خطای سیاسی بزرگ در سال 88 خود را از کنشگری سیاسی مستقیم محروم کرده بود، به سمت حسن روحانی که ذاتا خاستگاه راست داشت حرکت کردند؛ جریانی که در خرداد 92 توانسته بود به شکل عاریه‌ای به صحنه سیاست بازگردد و با ادوات شخص دیگری داماد شود و از فردای پیروزی سعی کرد نسبتش را با دولت روحانی مشخص کند؛ ساخت تعابیری مانند رحم اجاره‌ای یا نسخه پاپیون‌پیچ آن مثل دولت نرمالیزاسیون از دل همین استراتژی بیرون می‌آمد؛ استراتژی‌ای که سعی می‌کرد پیروزی‌های اجتماعی احتمالی دولت را به حساب سیاسی خود واریز و پیامد‌های منفی شکست‌ها وکاستی‌های سیاسی و اقتصادی را از خود دور کند. از چنین جریانی بعید نبود چند ماه بعد از بالا رفتن پرچم سفید برجام برای اولین‌بار و از زبان فردی مانند سعید حجاریان، لفظ استعفای دولت روحانی را طرح کند و بعد با ادبیاتی دیگر توسط حسین موسویان رفیق شفیق سابق تیم دیپلماسی دولت تکمیل شود. این ادبیات‌سازی روز چهارشنبه با واکنش صریح و بی‌سابقه حسن روحانی همراه شد. البته هنوز این سوال در بدنه اجتماعی این جریان وجود دارد که آیا به‌راحتی و با چند متن و سخنرانی می‌توان هزینه‌های شکست یک ایده را به جای دیگری حواله کرد؟

لایه سوم حمایت از این ایده به بخش‌هایی از بدنه سازندگی به‌عنوان شاخه پراگماتیست اصلاحات و بخشی از جریان راست سنتی که در برخی قوا حضور موثر دارند، برمی‌گشت؛ جریانی که هنوز نمی‌داند با شکست ایده توسعه تک ساحتی دولت روحانی چه بکند گاهی به چپ می‌زند و گاهی به راست، گاهی از لزوم تقویت دولت می‌گوید و گاهی نقد می‌کند تا برای آینده سیاست‌ورزی‌اش ردی از نقد به‌جای گذاشته باشد.

فارغ از موافقان ایده دولت که سیاست‌ورزی‌شان پس از اعلام مواضع رئیس‌جمهور ممکن است دچار تغییر و دگردیسی شود، منتقدان ایده توسعه تک ساحتی برونزا و همگرا با غرب هم باید نسبت به مساله مهمی تعیین‌تکلیف کنند، مساله حیاتی این جریان تفکیک دو موضوع از هم است؛ اول دولت روحانی به‌عنوان دولتی که سه سال دیگر رسما، قانونا و شرعا دولت جمهوری اسلامی ایران است و دوم ایده شکست خورده همگرایی با غرب، البته این تفکیک تا نقطه‌ای امکان‌پذیر است، این نقطه را چه چیزی تعیین می‌کند؟ اول حرف و عمل دولت و دوم مصالح کشور.

اینکه دولت روحانی خلاف سال‌های نخست، منتقدان را به رسمیت می‌شناسد و دعوت به وحدت می‌کند نقطه‌ای امید‌بخش است، اما جریان منتقد باید این اطمینان را حاصل کند که دعوت به وحدت تنها برای شرایطی خاص و پیچیده نیست و وقتی شرایط تغییر کرد روز از نو ‌نشود و روزی از نو.

وقتی حساب یک ایده از دولت سوا شود آن‌وقت دو امکان فراهم می‌شود؛ اول اینکه جریان منتقد ایده شکست خورده این فرصت را می‌یابند که در شرایط نو اجتماعی-سیاسی که حالا بخش‌هایی از دولت هم به آن پیوسته‌اند اشتباه بودن یک ایده و ناکارآیی آن را به ساحت‌های مختلف اجتماعی ببرند و تبدیل به گفتمان کنند و دوم آنکه با عاملیت همان دولت با همگرایی و با پذیرش سلایق مختلف، مصالح ملی کشور را پیش ببرند و در فضای وحدت حداکثری ناکارآیی‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که امکان سوءاستفاده دشمن را فراهم کرده است، رفع کنند.

برچسب ها
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی پرتال خبری، توسط پارس نوین